راز طعنه به آزادی نجفی چیست؟
تاریخ انتشار: ۸ شهریور ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۴۹۴۲۷۰۵
عصر ایران؛ مهرداد خدیر- آزادی «محمد علی نجفی» از زندان پس از بخشش خانوادۀ «میترا استاد» و منتفی شدن اجرای حکم قصاص نفس (اعدام) دستمایۀ برخی طعنهها و ریشخندها در فضای مجازی شده و بعضی که تا همین چند ماه قبل کمترین نقد به قوۀ قضاییه را هم بر نمیتافتند، واکنشهای غالباً طعنه آمیز کاربران را در قبال صدور حکم آزادی او با آب و تاب، منتشر میکنند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
این در حالی است که از شگفتیهای ماجرای قتل «میترا استاد» تنها این نبود که مردی با سابقۀ 12 سال وزارت در جمهوری اسلامی و مدیریت در عالیترین سطوح اجرایی و نهایتاً نیمسال شهرداری تهران دست خود را به خون همسر دوم، آغشته بود.
وجه دیگر که افکار عمومی را بیشتر شگفتزده کرد تا خشمگین، این بود که هر چند خون زنی جوان یا مادری با فرزندی نوجوان ریخته شده بود اما فضای همدلانۀ چندانی شکل نگرفت و حتی با رواج اصطلاح «پرستو» اتهامات یا شایعاتی متوجه مقتول شد که البته به سرعت از تب و تاب افتاد و ادامه نیافت. در حالی که مقتول فرصت دفاع نداشت و استمرار این بحث به لحاظ اخلاقی درست نبود.
سه ماه بعد از خبری که «اَبَر خبر» بود و همۀ عناصر خبری ( نزدیکی، برخورد، بزرگی، دربرگیری، شهرت و تازگی) را یکجا داشت، واکنش ها به خبر آزادی محمد علی نجفی سرد و طعنهآمیز است.
آیا افکار عمومی انتظار داشته سرِ وزیر پیشین را بالای دار ببیند و حالا که نمی بیند، ناخرسند است؟
یعنی خانوادۀ مقتول گذشت کردهاند و دیگران، نه؟ پس چرا در همان آغاز، آن همه بحث پرستو درگرفت؟
آیا انتظار داشتند حداقل یک سال در زندان بماند و نگران متنبه نشدن وزیر سابق هستند که دست کم یکسال حبس را لازم می دانند؟
آیا وثیقۀ یک میلیارد تومانی را کافی نمیدانند؟ جدای این که یک میلیارد تومان با قیمتهای امروز پول یک آپارتمان صد متری دو خوابه است نه کاخِ خُوَردین، تقصیر نجفی است و باید درخواست میکرد وثیقۀ 100 میلیاردی تعیین شود تا از عهدهاش برنیاید و در زندان بماند؟
پرسش اصلی این است که چه اتفاقی افتاده که پدر، مادر و فرزند میترا استاد بخشیدهاند و دیگران انگار نمیبخشند؟ چه اتفاقی افتاده که تا چند وقت قبل، خود مقتول را مقصر میدانستند چون وارد زندگی مردی متأهل و هم سن پدر خود شده و حالا از آزادی نجفی اظهار تعجب میکنند؟
در چرایی واکنشهای ریشخندانه میتوان این موارد را مطرح کرد:
1.میترا استاد صبح سه شنبه هفتم خرداد 1398 به قتل رسید. نیمه شب یا بامداد چهارشنبه هشتم خرداد. کمتر از 24 ساعت بعد، حجت الاسلام محمد خرسند امام جمعه کازرون با ضربات چاقوی مردی که لباس تعزیه بر تن کرده بود از پا درآمد.
شگفتا که سه ماه بعد و صبح چهارشنبه ششم شهریور 1398 محمد علی نجفی آزاد شد و سر «حمید رضا درخشنده» بالای دار رفت. همین هم زمانی برخی را به این تصور انداخته که در ماجرای نجفی چون یک طرف وزیر سابق است و سمت دیگر زن دوم، قاتل آزاد می شود. حال ان که در ماجرای کازرون چون یک طرف شهروندی معترض است و سمت دیگر امام جمعه کازرون، قاتل بالای دار می رود.
نزدیکی زمانی دو قتل در تهران و کازرون و آزادی نجفی هم زمان با اعدام درخشنده در داوری ها بی تأثیر نبوده است.
حال آن که در نگاه قضایی، موضوع هر دو پرونده قتل است و در هر دو قاتل پس از ساعاتی دستگیر میشود و در هر دو با اعتراف صریح نیاز به اطالۀ دادرسی نبوده است. در هر دو هم حکم قصاص نفس صادر میشود.
تفاوت در این است که در اولی (پرونده نجفی) اولیای دَم رضایت میدهند و در دومی (پروندۀ امام جمعه) اولیای دَم منتظر اظهار ندامت قاتل بودند اما «حمید رضا درخشنده» پای چوبۀ دار هم از عمل خود دفاع کرده و گفته حکم امام زمان را اجرا کرده است.
به عبارت دیگر اگر خانوادۀ امام جمعه رضایت میدادند و خانوادۀ میترا استاد رضایت نمیدادند عکس ماجرا اتفاق میافتاد و همزمانی به خاطر نزدیکی دو قتل به لحاظ زمانی بوده است.
2. درست روز قبل از آزادی آقای نجفی، خواننده مشهور و محبوب موسیقی پاپ به خاطر تلاش برای نجات 32 اعدامی ستوده شد.
چگونه است که تلاش محسن چاووشی برای جلب رضایت اولیای دم 32 مقتول و بخشیدن یا بخشودن 32 محکوم به اعدام، ستودنی است اما تلاش فعالان سیاسی و وکلای وزیر سابق برای جلب رضایت خانوادۀ میترا استاد، نکوهیدنی؟
3. منتفی شدن یک حکم قصاص هر که را خرسند نکند به قاعده نباید روشنفکران مشهور به مخالفت با اصل حکم فقهی قصاص را ناخرسند سازد. از این رو آنچه فرج سرکوهی نویسنده و روزنامهنگار ایرانی مقیم آلمان نوشته برای این نویسنده قابل درک نیست:
«به همین سادگی میتوان زنی را کشت. از هیاهوی رسانهای اصلاح طلبان حکومتی و رسانههای خارج از کشور مدافع آنان برخوردار و با پرستو خواندن مقتول، قاتل را مُحق جلوه داد، رضایت گرفت و از زندان آزاد شد. به همین سادگی».
اما نه، آقای سرکوهی! به سادگی هم نبوده است. قاضی حکم قصاص نفس یا اعدام صادر کرد و اگر به سادگی رضایت دادند ربطی به پرستو خواندن ندارد و چه کسی می داند که ساده بوده یا نه؟
خانوادۀ میترا استاد نمی خواستند خون دیگری ریخته شود، یا از علاقۀ دخترشان به او خبر داشتند یا سخن نجفی را باور کردند که قصد کشتن نداشته و رضایت دادند. ربطی به زن بودن این خانم هم ندارد. چرا که اگر به سادگی می شد زنی را کشت، این همه حکم قصاص برای قاتلان زنان صادر نمی شد.
4. می توان حدس زد که مخالفان کلیت نظام سیاسی دوست داشتند سرِ وزیر و شهردار پیشین بالای دار برود تا بگویند جمهوری اسلامی نه تنها وزیر آموزش و پرورش و شهردار حکومت پهلوی (فرخ رو پارسا و غلامرضا نیک پی) را اعدام کرد که سرِ وزیر آموزش و پرورش و شهردار خودش را هم بالای دار فرستاد ولی حالا این اتفاق نیفتاده است.
5. آیا مخالفتها یا طعنهها به خاطر این است که اوایل فکر می کردند میترا، پرستو بوده و دامی تا نجفی سراغ پرونده های پیشین نرود و حالا این شک دیگر رنگ باخته و حق را به مقتول می دهند و برای او دل میسوزانند؟
در این صورت اما چرا پیکان انتقاد به جانب پدری نیست که از سر باورهای خود گفته است « عزراییل، جان هر که را به شکلی میگیرد و تقدیر این بود که جان دخترم را به دست دامادم بگیرد» یا مادری که می گوید « به خدا واگذار کردم» یا برادری که هر معامله ای را تکذیب کرده و گفته است « به روح پدرش قسم خورد که قصد کشتن نداشته است»؟
اگر طعنه ها و ریشخندها به خاطر هیچ یک از 5 مورد بالا نیست و از تئوری « پشت پرده» هم آب نمی خورَد پس برای چیست؟
فضا سازی برخی از اصول گرایان است تا در موسم انتخابات از آن بهره ببرند یا به موضوع دیگری باید توجه کرد؟
واقعیت این است که جامعه از دو موضوع بیشترین نارضایتی را دارد و در قبال آن دو واکنش نشان می دهد: اولی «تبعیض» و دومی «تحقیر».
بسیاری از اعتراضات ریشه در این دو دارد. تبعیض نقطۀ مقابل عدالت است و هر جا تبعیض باشد، عدالت نیست و هر قدر عدالت باشد، تبعیض نیست. این دو قابل جمع نیستند. تحقیر هم نقطۀ مقابل احترام است و این دو هم قابل جمع نیستند.
انگیزه یا ریشه واکنش ها را می توان در تصورِ این دو در ماجرای آقای نجفی دانست. نویسندۀ این سطور البته خود به تبعیض و تحقیر در این قضیه باور ندارد اما بخشی از افکار عمومی که برخوردی طعنه آمیز دارند در واقع نه تشنۀ اعدام وزیر سابق اند، نه کاسۀ داغ تر از آش شدهاند تا حالا که خانوادۀ استاد بخشیده، آنان نبخشند بلکه احساس می کنند اگر محکوم غیر نجفی بود یا در اصطلاح مردمی کس و کاری نداشت و به جایی وصل نبود، این روند بیشتر و بیشتر طول می کشید و به سرعت جمع نمی شد.
در واقع نجفی را با دیگران مقایسه می کنند نه آن که به کمتر از قصاص نفس رضایت ندهند.
منبع: عصر ایران
کلیدواژه: محمد علی نجفی میترا استاد
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.asriran.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «عصر ایران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۴۹۴۲۷۰۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
واکنش جمشید مشایخی، علی حاتمی و بهمن فرمانآرا به احضار هنرمندان به دادگاه انقلاب در بهار ۵۹/ از شجریان تا کرم رضایی برای پارهای توضیحات احضار شدند
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، در روزهای آخر فروردینماه ۱۳۵۹ گروهی از هنرپیشگان سینما و تلویزیون، کارگردانان و خوانندگان از جمله زری خوشکام، پریسا، ایرن، رضا کرمرضایی، سیاوش [محمدرضا شجریان] و... جهت پارهای توضیحات به دادگاه انقلاب احضار شدند. در اعتراض به این اقدام جمشید مشایخی سرپرست وقت ادارهی تئاتر با تقریر نامهای سرگشاده خطاب به حسن حبیبی وزیر وقت فرهنگ و آموزش عالی از سمت خود استعفا کرد. متن نامهی او که روز ۳۱ فروردین ۵۹ در روزنامههای کیهان و اطلاعات منتشر شد به این شرح بود:
جناب آقای حسن حبیبی وزیر فرهنگ و آموزش عالی:
پیروز احضار گروهی از هنرمندان به دادگاه انقلاب اوین، اینجانب جمشید مشایخی که بعد از انقلاب راستین ملت ایران از طرف مقامات مسئول مملکتی به سرپرستی ادارهی برنامههای تئاتر وزارت فرهنگ و آموزش عالی انتخاب شدهام، معتقدم احضار هنرمندانی چون رضا کرمرضایی کارگردان این اداره، آقای سیاوش [محمدرضا] شجریان و خانم پریسا توهین به هنر، هنرمندان و دوستداران هنر میباشد. لذا به نشانهی اعتراض به این عمل ضد انقلابی از سمت خود استعفا میدهم.
اعتراض سندیکای کارگردانان
در همین ایام زمزمهی مصادرهی سینماها نیز به گوش میرسید تا جایی که محمدعلی نجفی سرپرست مرکز سینمایی کشور نیز در واکنش به این مسئله و نیز مصائب پیشآمده برای جامعهی هنری استعفا کرد. به دنبال استعفای محمدعلی نجفی سرپرست مرکز سینمایی کشور و جمشید مشایخی رئیس ادارهی تئاتر و زمزمهی مصادره شدن سینماها اعضای سندیکای کارگردانان از جمله مسعود کیمیایی، بهمن فرمانآرا، عباس شباویز، عباس جوانمرد، علی حاتمی، حمید سمندریان، امیر قادری، محمدعلی نجفی، رضا کرمرضایی و شماری دیگر از دستاندرکاران جلسهای تشکیل دادند و اعتراض خود را نسبت به عمل دادسرای انقلاب مبنی بر احضار پیدرپی هنرمندان اظهار داشتند. آنها طی قطعنامهای تاکید کردند که از آن پس به احضاریه توجه نمیکنند و در دادگاه انقلاب حضور نخواهند یافت.
متن این قطعنامه که در مجلهی «جوانان امروز» به تاریخ ۸ اردیبهشت ۱۳۵۹ منتشر شد به این شرح بود:
پیرو اطلاعیههای دادستانی انقلاب در مورد فعالیتهای فعالین جامعهی هنری کشور
به این وسیله به اعضای سندیکای کارگردانان اعلام میشود جز این سندیکا در مورد فعالیتهای هنری، صلاحیت رسیدگی ندارد و سندیکا تنها مرجع ذیصلاح دربارهی مسائل مربوط میباشد.
در این جلسه که با حضور جمعی از خبرنگاران تشکیل شد، بهمن فرمانآرا، علی حاتمی، محمدعلی نجفی و... در اعتراض به شیوهی در پیش گرفته شده در دادگاه انقلاب نسبت به احضار هنرمندان سخنانی را ایراد کردند که بخشهایی از آن را به نقل از جوانان امروز (۸ اردیبهشت ۵۹) در پی میخوانید:
بهمن فرمانآرا: دستگاههایی که هیچ نوع صلاحیتی ندارند قیم ما شدهاند
مدتهاست مردم میگویند لیست ساواکیها را منتشر کنید، کسی گوش نمیکند ولی ناگهان کتابی منتشر میشود و دولت میگوید چون نمیخواستیم نام عدهای لکهدار شود و زندگیشان به خطر افتد از این کار خودداری نمودیم. ولی در مورد کسانی که یک عمر در کار فرهنگی تلاش کردند اعلام میکنند به نام فحشا مراجعه کنید و خیلی موارد دیگر.
نیکاراگوئه که پس از یک سال که از انقلابش میگذرد فیلمهایی روانهی بازار نمود که موفق به اخذ جایزه گردید ولی ما در این مدت چه کردیم؟! دستگاههایی که هیچ نوع صلاحیتی ندارند قیم ما شدهاند، حکمی صادر میشود که سینماها باید به دست یک مرکز مورد اعتماد سپرده شود! چه کسی تشخیص میدهد دستگاه تازه که میخواهد سینماها را اداره کند صاحب صلاحیت است.
چرا به خود ما مراجعه نمیشود و با چاپ اسامی در روزنامهها چه چیز را میخواهند ثابت کنند؟!
علی حاتمی: اجازه ندادم همسرم به دادگاه برود
عقیده دارند سینما باید دانشگاه بشود ولی وقتی با دانشگاه چنین میشود تکلیف سینما روشن است. من نمیتوانم سینما را کنار بگذارم و آنها هم که نیستند از کار کنار نرفتهاند مگر میشود نفس کشیدن را کنار گذاشت.
اینجانب در جواب احضاریهی دادگاه انقلاب که همسرم زری خوشکام را خواستهاند به فرمودهی اسلام که اجازه نداده زنی بدون اجازهی شوهرش از خانه بیرون رود اشاره نموده و به حاکم شرع نوشتم: «اینجانب اجازه نمیدهم همسرم جهت احضاریهی شما اقدام به خروج از خانه نماید و کلیهی پیآمد این کار را به گردن گرفتهام، ما منتظر نمیشویم هنر را به ما دیکته کنند چراکه هنر از خود هنر به وجود میآید. وقتی کسی نمیتواند نقاشی کند به خط پناه میبرد، خود خط یک هنر اسلامی است.
محمدعلی نجفی: عمل اینها اسلامی نیست
عمل اینها اسلامی نیست چراکه در قرآن آمده نباید در افکار و رفتار دیگران تجسس کرد و اگر کسی گفت من مسلمان هستم باید پذیرفته شود. در مورد مصادره سینماها گفته شد مکان فحشا است، چنین حرفی تهمت و افترا میباشد، بهخصوص اگر از طرف کسانی که خود را حامی اسلام میدانند زده شود.
ایرن: در دادگاه گفتم آگاهانه نقشهایم را بازی کردم
در دادگاه اظهار داشتم هیچکس مرا مجبور به کار در سینما و ارائهی نقشها ننمود بلکه خود آگاهانه نقشی را پذیرفتم و بازی کردم.
۲۵۹
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1903009